به یاد مادرم

به یاد مادرم

ای خاک عزا بر سر من

ای صاحب عزا خواهر من

مادرم رفت از او هیچ دگر نشنیدم

تن سردش به من خواب زده می خندد

وای برما که چقدر نامردیم

خنده از خاطره مادر خود می سازیم

وای که از داغ نبودش نفسم می سوزد

خسته ام خسته از هلهله خاموشش

نیست بر گریه من خنده زند

بوسه بر خنده بی وقفه زند

پس چرا زنده در افکار مشوش ماندم

درتکاپوی فراموشی خود من مردم

خنداراست در این ولوله خاموشی

خنده دارتر منم

من که دلبسته یک تار تبسم بودم

کوربودم

نه....!! نه...!!

.

مادرم رنگ نجابت به رخم می پاشید

سرخی صورت خودرا به خجالب می بخشید

وای از ولوله و هلهله ناموزون

وای از هر چه غرور ملسِ بی مزمون

ترک این وادی پر رنگ ولعاب

تبریکش

خستکی ماند در این تن که شده دلتنگش

[ بازدید : 47 ] [ امتیاز : 4 ] [ نظر شما :
]

[ سه شنبه 16 تير 1394 ] [ 11:04 ] [ عباس میرزایی ]

[ ]

تسلیت

سلام



ایام سوگواری مولای متقیان حضرت امرالمومنین علی (ع) درشبهای پرفیض و


برکت احیا را به همه مسلمانان جهان تسلیت عرض میکنم

[ بازدید : 37 ] [ امتیاز : 4 ] [ نظر شما :
]

[ سه شنبه 16 تير 1394 ] [ 8:00 ] [ عباس میرزایی ]

[ ]

چند جمله زیبا از بزرگان

* شما بدن تسط برخود نمی توانید فاتح دیگران باشید.



* بهترین راه پیش بینی آینده ساختن آن است.




زندگی کن ...



اگرچه دلیلی برایش نمی بینی


شاید تو ....


دلیل زندگی دیگری باشی.!

[ بازدید : 47 ] [ امتیاز : 4 ] [ نظر شما :
]

[ سه شنبه 2 تير 1394 ] [ 9:02 ] [ عباس میرزایی ]

[ ]

دلتنگی روز وداع

(از طرف عاشق)

بیاد تک ستاره زندگیم

آمد اما در نگاهش آن نوازشها نبود

چشم خواب آلوده اش آن چشمها نبود

دلبرم آن بود ولی گرمی نداشت

دل همان دل بود اما جان نداشت

برلبان خشک من فریاد دل خاموش ماند

چشم گریان دل تا ابد تنها بماند

جز من او دیگران هم بودند اما ای دریغ

آه گر از سوز دلم زان درد جانفرسا نبود

ای که رفتی از کنارم خرمن زیبائیم

تا نبودی در کنارم زندگی زیبا نبود

در نگاهم حسرت و آه و فغان

گربرفتی در دلم باشی همیشه جاودان


این آخرین متن این عاشق بود و بعد از پنج ماه در روز تولد


حضرت عباس (ع) از دنیا رفت و به معشوق خودش پیوست

[ بازدید : 40 ] [ امتیاز : 3 ] [ نظر شما :
]


ادامه مطلب

[ دوشنبه 1 تير 1394 ] [ 10:23 ] [ عباس میرزایی ]

[ ]

دلتنگی

درد دلهای یه عاشق 57 ساله بعد از فوت همسرش


روز شوم تصادف حاج خانم -دفن روز جمعه عصر


برفتی با زیارت نزد آقا نمودی هم زیارت هم دعاها


خدا داند که با آقا چه گفتی دعایت مستجاب گشته با ما نگفتی


شدی پرپر در شهر غربت شدیم حیران همه در شهر تربت


همه گفتند که انگار خواب بودی گل من تا به صبح بیدار بودی


خدا میداند دلم گشت پاره پاره ندارم هیچ علاج به راه وچاره


چرا رفتی مرا با خود نبردی چنین بی عهد و بی پیمان نبودی


دلم خون است ندیدم روی ماهت صدای صوت قرآن و دعایت


بگفتن گم شدی دیوانه گشتم چنان مجنون درِ هر خانه گشتم


برفتی بم زیارت همدم من بگیری توشه ای تو از برِ من


نمودی غسل از گل بهتر من چرا چون بی خبر ای همدم من


مثال مرغ سرکنده پرپر میزنم به هر زنگی به هر جا سر می زنم


نمودی عرض ادب با مولای هشتم ازاو خواستم سرگردان نگردم


جمله اهل منزل سردرگریبان همه گریه کنان هم صبح و هم شام


بمثل تو نمی یابم دوباره خدا داند ندارم راه چاره


چرا ای گل صباحی دیر کردی من بیمار را دلگیر کردی


خداوندا رساند همدمم را همانا نازنین تاج سرم را


چو مرغان هوا پرواز کردی من بیمار را غم دار کردی


شدی تشییع با سیل دوستان کشیدیم از بایت آه افغان


زبس که خوب بودی ای گل من همه سوختن ، گفتن حیف از این زن


چه بنویسم که در وصف تو باشد بمانندت در این دنیا نباشد


نبودم لایق روی ماهت چه خدمت ها نمودی با کفایت


زسیلی سرخ نمودی صورت خویش نمودی آبرویم را کم بیش


چه ظلمهایی که من با تو بکردم به حق تو گلم دانم چه کردم


بگذر از من ای گل با حیایم چطوری بر سر مزارت من بیایم


همه خوابند و من بیدار هستم بخدا آسیه جان دیوانه گشتم


تمام حرفهایت آویزه گوش خوبیهایت نمی گردد فراموش


خبر از ما بگیر با روح پاکت زهل منزلت بنما دعایت


ندارد ارزشی دنیا برایم دلم خوش هست بم نگاه بچه هایت


سری از ما بزن دلتنگتم گل خدایش تا ابد شرمندتم گل


خدا میداند که چاره ای ندارم دلی بشکسته و صد پاره دارم

[ بازدید : 40 ] [ امتیاز : 2 ] [ نظر شما :
]

[ دوشنبه 1 تير 1394 ] [ 10:04 ] [ عباس میرزایی ]

[ ]

صبح بخیر


دو قدم مانده به خندیدن برگ


یک نفس مانده به ذوق گل سرخ



چشم در چشم بهاری دیگر



تحفه ای یافت نکردم که کنم هدیه تان



یک سبد عاطفه دارم همه ارزانی تان

[ بازدید : 45 ] [ امتیاز : 3 ] [ نظر شما :
]

[ پنجشنبه 21 خرداد 1394 ] [ 8:34 ] [ عباس میرزایی ]

[ ]

سلام

سلامی


سلامی....... به دلتنگی زمین ، به خیسی دریا ، به لطافت کویر ، به تبسم کوهستان


چند سریه میخوام داستان یه عاشق ومعشوق را واستون بنویسم نمیدونم

چرانمیشه

شاید یه وقت دیگه


اما از خودم سال 1379 دیپلم گرفتم-کنکور شرکت کردم

سال1380وارد دانشگاه شدم لیسانس مدیریت بازرگانی گرفتم

و1385رفتم سربازی-توسپاه خدمت کردم قبل از سربازی

واسه استخدامی سپاه اقدام کردم اماهمشهریای عزیری

که دستی توکار داشتن تا تونستن تلاش فراوون کردن و زیرآب

زنی در حد تیم ملی انجام دادن که نکنه یکی از همشهریاشون

یه جایی یه لقمه نون بخوره . قبلا از زحمات عوامل و دستندرکاران

عزیر در این امر که بارها و برای افراد مختلف تلاش و جدیت بخرج

دادن کمال تشکر رادارم انشا الله خدا یک در دنیا صد در آخرت عوضشون دهد

یک سالو نیم سربازیم به لطف لیسانسم بد نبود خشک و ترش

باهم گذشت کسی هم چیزی نفهمید ازدواج کردم سرکاررفتم

- توی یه شرکت خصوصی- دوتا بچه دارم و الحمد الله زندگیم....

- خدارو شکر. . . محتاج نیستم

بیوگرافی من در سالهای تنهایی

و دراین دوران چها گذشت ؟؟؟

مردی از جنس گِلم

هر که از من میگذرد

ردپایی ز وجودش بر من

همچو تصویر سیاهی

می ماند

و من آن لحضه که نقشینه شدم

دست مرد کوزه گر آب شدم





[ بازدید : 39 ] [ امتیاز : 4 ] [ نظر شما :
]


ادامه مطلب

[ دوشنبه 18 خرداد 1394 ] [ 10:17 ] [ عباس میرزایی ]

[ ]

سلام

امروز فقط دارم تمرین میکنم

[ بازدید : 35 ] [ امتیاز : 4 ] [ نظر شما :
]

[ دوشنبه 18 خرداد 1394 ] [ 9:38 ] [ عباس میرزایی ]

[ ]

ساخت وبلاگ تالار اسپیس فریم اجاره اسپیس خرید آنتی ویروس نمای چوبی ترموود فنلاندی روف گاردن باغ تالار عروسی فلاورباکس گلچین کلاه کاسکت تجهیزات نمازخانه مجله مثبت زندگی سبد پلاستیکی خرید وسایل شهربازی تولید کننده دیگ بخار تجهیزات آشپزخانه صنعتی پارچه برزنت مجله زندگی بهتر تعمیر ماشین شارژی نوار خطر خرید نایلون حبابدار نایلون حبابدار خرید استند فلزی خرید نظم دهنده لباس خرید بک لینک خرید آنتی ویروس
بستن تبلیغات [X]